کد مطلب:166427 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:264

موضع امام در برابر معاویه
اما این به معنی آن نبود كه حسین (ع) آن هنگام در برابر منكرات مسامحه نماید و نسبت به ستمگری و فساد گستری دستگاه حكومت معاویه بی تفاوت بماند. او گر چه جنگ با معاویه را روا نمی دید و بر پیمانی كه امام مجتبی (ع) با پسر ابوسفیان بسته بود و استوار بود [1] اما خود را همواره مأمور به هدایت مردم، حفظ دین، اقامه عدل و اصلاح


جامعه انسانی می دید، از اینرو هیچگاه در مدت ده سال امامت خویش آرام نبود و تا جایی كه ممكن بود از اعتراض به كارهای زشت معاویه كوتاهی نمی كرد. چنانكه پس از شهادت امام حسن در پاسخی كه به معاویه نوشت، پس از آنكه اطرافیان او را سخن چین، تفرقه انداز، دروغگو، و حزب وی را، پیمان شكن، ظالم و یاران شیطان توصیف كرد، خاطرنشان ساخت كه گر چه به سبب پیمانی كه امام حسن (ع) بسته است قصد جنگ ندارد، ولی فساد حاكم ترك جنگ را دشوار ساخته، از اینرو می نویسد:

«ای معاویه! مگر تو آن نیستی كه حجر بن عدی كندی را به ناروا كشتی و یاران او را شهید كردی؟ همان بندگان خداپرستی كه از راه بندگی منحرف نمی شدند و بدعتها را ناروا می شمردند و امر به معروف و نهی از منكر می كردند، آنها را به ظلم و ستم كشتی، آنهم پس از آن پیمانهای غلیظی كه به آنها دادی و آن عهدهای اكیدی كه با ایشان بستی، تو با این كارت بر خدا گستاخ شدی و عهد و پیمان الهی را سبك شمردی، ای معاویه! مگر تو نبودی كه عمرو بن حمق خزاعی همان مردی كه پیكر و صورت او بر اثر كثرت عبادت رنجور گردیده بود را شهید كردی؟ آنهم پس از آن امانها و پیمانها كه به او دادی؟ امانها و پیمانهایی كه اگر به آهوان بیابان داده بودی از سر كوه ها با اطمینان كامل فرود می آمدند! مگر تو همان كسی نیستی كه مدعی برادری «زیاد» شدی و گمان كردی كه او پسر ابوسفیان است، در حالی كه رسول خدا (ص) گفته: فرزند به بستری نسبت داده می شود كه با نكاح گسترده شده باشد، و برای زنان زناكار تنها همان سنگی است كه خداوند تعیین نموده، پس از آن، زیاد را بر مسلمانان مسلط كردی تا آنها را بكشد و دستها و پاهایشان ببرد، و آنان را بر درختان خرما به دار زند!

سبحان الله ای معاویه! گویا تو از این امت مسلمان نیستی و مسلمانان با تو هیج نسبتی ندارند... ای معاویه! از خدا بترس و از روز حساب برحذر باش، چه آنكه خدا را نوشته ای است كه همه كارهای نیك و بد و بزرگ و كوچك در آن به شمار آمده.


ای معاویه! بدان خداوند این كارهای تو را فراموش نمی كند، كه به هر گمان و تهمتی بندگان خدا را می كشی، و كودكی را بر مسلمانان امیر می كنی، كه شراب می نوشد و با سگها بازی می كند. معاویه! می بینم كه خود را هلاك و دین خویش را تباه و امت اسلامی را بیچاره و ناتوان كرده ای. [2] .

یزید كه دید حسین بن علی (ع) از شرابخواری و سگ بازی او یاد كرده است، به پدرش گفت: نامه ای برای حسین بنویس و در آن او را تحقیر كن! معاویه به یزید پاسخ داد:

من چگونه از حسین بن علی (ع) عیبجویی و بدگویی كنم؟ به خدا سوگند من هیچگونه عیبی در وی نمی بینم «فوالله! ما اری فیه موضعا للعیب». [3] .

همچنین آن حضرت در سالهای آخر عمر معاویه از همه كسانی كه رسول خدا را دیده بودند و از اصحاب پیامبر به شمار می رفتند و نیز از فرزندان آنها در سراسر سرزمینهای اسلامی دعوت كرده تا در منی گرد هم آیند.

حدود هزار نفر از صحابه و تابعین در پاسخ به این دعوت، در منی حاضر شدند. آنگاه امام سخنرانی پرشوری ایراد كرد و در آن دانشمندان و علمای مسلمین را مورد خطاب قرار داد و از آنها خواست تا از گفتار خداوند پند گیرند و بنگرند به سرنوشت ملایان و احبار یهود كه چگونه به جهت ترس و طمع، مردم را از گناه و ستمكاران را از ظلم و فساد باز نداشته و از اینرو مورد نكوهش حق تعالی واقع شدند. [4] .

در حالیكه خداوند دستور می دهد از مردم نترسید و از من بترسید [5] و فرموده:

مردان و زنان مؤمن دوستان همدیگرند، امر به معروف و نهی از منكر می كنند،

[6] .


آنگاه امام (ع) افزود: «خداوند به امر به معروف و نهی از منكر به عنوان یك فریضه سخن آغاز كرده، چه! می دانسته اگر این فریضه بجای آورده شود و برپا گردد، همه فرایض از آسان و دشوار بپای داشته می شوند، و این برای آن است كه امر به معروف و نهی از منكر، دعوت به اسلام است و نیز در مظالم و مخالفت با ستمگر و توزیع عادلانه بیت المال و غنایم و گرفتن زكات و مالیات و به مصرف رسانیدن بجای آن را به همراه دارد.

ای گروه نیرومند! شما مردمی هستید به دانش مشهور، و به نیكی نامور، و به خیرخواهی معروف، و بخاطر خدا در دلهای مردمان مهابتی دارید، شرافتمند از شما حساب می برد و ناتوان شما را گرامی می داد و آنكه هم درجه شماست و نیازمند به شما نیست شما را بر خدا ترجیح می دهد. شما واسطه برآوردن حوائج هستید هنگامی كه از پاسخ به حاجت حاجتمندان خودداری شده باشد، و با هیبت پادشاهان و بزرگواری بزرگان در راه گام برمی دارید.

آیا اینها همه سبب نمی شود كه مردم امیدوار باشند كه شما قیام به حق نمایید؟ و اگر از بیشتر حق او كوتاهی ورزید، حق امامان را سبك شمرده اید، اما حق ناتوانان را از بین می برید ولی حق خویش را با گمان خواستار می شوید. شما نه مالی را در راه خدا بخشیدید و نه جان خویش را به خطر انداختید و نه برای رضای خدا با عشیره ای درافتادید و شما از خداوند، بهشت، همنشینی با پیامبران و امامان، و رهایی از عذاب او را آرزو می كنید. ای آرزومندان! براستی من می ترسم انتقام الهی بر شما فرود آید. زیرا شما به درجه ای از كرامت خدایی رسیده اید كه بدان بر دیگران برتری دارید، كسانی هستند كه ایمان به خدا دارند اما گرامی نشدند ولی شما به خاطر خدا در میان بندگان او ارجمند شدید، حال كه می بینید پیمانهای خدا شكسته شده پس چرا آشفته نمی شوید، در صورتی كه اگر برخی از تعهدات پدرانتان نادیده گرفته شود شیون می كنید و هم اكنون تعهد و رسالت پیامبر (ص) خوار و بی مقدار شمرده شده، كور و كرها


و زمین گیرها در شهرها بی سرپرست مانده و كسی به آنها رحم نمی كند، شما در خور موقعیت خویش كار نمی كنید و به كسی هم كه به مسؤولیت خود عمل می كند، اعتنا نمی نمایید. و با مداهنه و سازشكاری خویش را آسوده ساخته اید. همه اینها از آن اموری است كه خداوند به بازداشتن از آنها دستور داده و همگی را به پیشگیری امر كرده است و شما از آن غفلت دارید.

مصیبت شما از همه مردم بیشتر است برای اینكه موقعیت و مقام علمی دانشمندان را حراست نكردید و ای كاش در این راه كوشش كرده بودید.

این برای آن است كه مجاری امور و احكام بدست دانشمندان و علمای ربانی است كه امین بر حلال و حرام او هستند و باید زمام امور به دست آنها باشد و شمایید كه این مقام از شما گرفته شده و آن از شما ستانده نشده مگر بواسطه جدا شدنتان از حق و اختلافتان درباره روش پیامبر، با وجود دلیل روشن.

اگر شما بر آزار شكیبا باشید و در راه خدا پایداری كنید، زمام امور خدا به شما بازگردد و از سوی شما اجرا شود و در كارها به شما رجوع گردد، ولی شما ستمگران را در مقام خویش جای دادید، و امور حكومت خدا را به آنان واگذاردید، و حال آنها به شبه كار می كنند و بسوی شهوتها به پیش می روند، آنان را اینچنین مسلط كرده، برای اینكه از مرگ فرار كنید و در دنیا خوش گذرانی نمایید. دنیایی كه از شما جدا خواهد شد.

ناتوانان را در چنگ آنها انداختید تا برخی را برده و مقهور خویش سازند و گروهی را برای لقمه نانی مغلوب نمایند. مملكت و نظام آن را بر طبق اندیشه و نظر خود، زیر و رو كنند و رسوایی هوسرانی را بر خویش هموار سازند، پیروی از اشرار و بی پروایی بر خدای جبار را پیشه خود كنند و در هر شهر سخنوری چیره دست بر منبر فرستند، پس همه سرزمینها زیر پای آنان و دستشان در سراسر آن باز است. و مردم همه در اختیار ایشانند و دستی كه بر سر آنان فرو كوبند، دفاع نتوانند. برخی زورگو و كینه توزند


و بر ناتوانان به سختی یورش برند. و برخی فرمانروایانی هستند كه به مبداء و معاد اعتقاد ندارند.

شگفتا! و چرا در شگفت نباشم كه زمین در تصرف مردی دغل و ستمكار و مالیات بگیری نابكار است. و حاكمی است بر مؤمنان كه نسبت به آنها مهربانی ندارد. و خدا در آنچه ما كشمش داریم حاكم باد و او به حكم خود در این درگیری قضاوت كناد.

بار خدایا! تو خود می دانی كه آنچه از سوی ما اظهار شده برای رقابت در سلطنت نیست و به خاطر دنیاطلبی نیز نمی باشد. ولی برای آن است كه دین تو را برپا ببینیم و سرزمینهای تو را اصلاح نماییم و بندگان ستمدیده تو را آسوده گردانیم. و به واجبات و روش و احكام تو عمل شود.

شما ای گروه! باید ما را در این راه یاری كنید و به ما حق بدهید. نیروی ستمكاران بر سر شماست و می كوشند نور پیامبرتان را خاموش كنند و خدا ما را بس است و بر او توكل داریم و به درگاه او باز می گردیم و سرانجام به سوی اوست» [7] .

امام (ع) در این سخنرانی به مفهوم درست و دقیق امر به معروف و نهی از منكر اشاره می كند و آن را شامل دعوت به اسلام، رد مظالم، مخالفت با ستمگر، تلاش برای توزیع عادلانه بیت المال و غنایم و گرفتن مالیاتهای شرعی و بكار بستن آنها، معرفی می نماید.

بنابراین تعریف، شعاع امر به معروف و نهی از منكر بسی گسترده تر از نصایح كوچك و شخصی و فراتر از معنای متداول آن می رود. در این بیان، امر به معروف و نهی از منكر، دعوت به اسلام، مبارزه با ظلم و تحقق نظام عدالت گستر اسلامی را در برمی گیرد و راستی آیا مفهوم امر به معروف و نهی از منكر جز این است؟ آیا امر و نهی، نیاز به قدرت ندارند؟ اگر جواب مثبت باشد، پس كسب قدرت برای زدودن ظلم و فساد و تحقق عدل و صلاح، واجب می گردد. از اینرو كوشش برای تشكیل حكومت و نظامی


پر قدرت، از نخستین وظایف مصلحان مسلمان به شمار می رود، زیرا پیشگیری از ظلم، ایجاد عدالت و گرفتن مالیاتهای شرعی، توزیع بیت المال و غنایم، جز در سایه حكومت امكان ندارد.

دیگر آنكه این وظیفه مهم، نخست به عهده علما و دانشمندان دینی است كه آشنای به احكام حلال و حرام می باشند، آنها هستند كه باید زمام امور سیاسی و اجتماعی مردم را عهده دار شوند، و عدالت را در جامعه محقق سازند و حقوق مستضعفان و محرومان را استیفاء نمایند. در حقیقت این سخنرانی، زمینه ساز برای یك انقلاب بزرگ بود كه قیام و یورش بر دستگاه حاكم ستمگر و فاسد از لوازم آن، و جایگزینی نظام عادلانه اسلامی از نتایج آن به شمار می رفت.


[1] اخبار الطوال، ص 225.

[2] الامامة و السياسه، ابن قيبه دينوري، ص 156. انساب الاشراف، ج 2، ص 744.

[3] رجال كشي، چاپ نجف، ص 49.

[4] ر. ك: سوره مائده، آيه 66 و 81.

[5] ر. ك: سوره مائده، آيه 47.

[6] ر. ك: سوره توبه، آيه 72.

[7] تحف العقول، ص 237 - 239.